سوگناکلغتنامه دهخداسوگناک . (ص مرکب ) غمناک . دردناک : نباشد نه رخ را بشویم ز خاک سزد گربباشم بدین سوگناک .فردوسی .
شونقلغتنامه دهخداشونق . [ ش َ ن ِ ] (معرب ، اِ) مأخوذ از شونک پارسی و بمعنی آن است . (ناظم الاطباء). رجوع به شونک شود.
شونکلغتنامه دهخداشونک . [ ش َ / شُو ن ِ ] (اِ) اسپ دم سیاه چهار دست و پا سفید را گویند. (ناظم الاطباء). اما ظاهراً کلمه دگرگون شده ٔ شولک باشد. رجوع به شولک شود.
سوگنامۀ خانوادگیdomestic tragedyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نمایش یا نمایشنامه که به زندگی خانوادگی و شخصی آدمهای معمولی میپردازد و بر جنبههای سوگناک آنها تأکید میکند
محزندیکشنری عربی به فارسیسوگناک , اسفناک , رقت اور , زار , تيز , تند وتلخ , زننده , نيشدار , گوشه دار