خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوگند خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سوگند خوردن
مترادف و متضاد
۱. قسم خوردن، سوگند یاد کردن
۲. تحلیف
دیکشنری
swear, take, vow
-
جستوجوی دقیق
-
سوگند خوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. قسم خوردن، سوگند یاد کردن ۲. تحلیف
-
سوگند خوردن
لغتنامه دهخدا
سوگند خوردن . [ س َ / سُو گ َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) سوگند یاد کردن . قسم خوردن . (یادداشت بخط مؤلف ). حلف . ایلاء. ایتلاء. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) : سوگند خورم بهرچه دارم ملکاکز عشق تو بگداخته ام چون کلکا. ابوالمؤید بلخی .من آنگاه...
-
سوگند خوردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
swear, take, vow
-
سوگند خوردن
دیکشنری فارسی به عربی
اقسم
-
واژههای مشابه
-
هم سوگند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hamso[w]gand کسی که با دیگری عهدوپیمان بسته و سوگند خورده باشد؛ همقسم.
-
راست سوگند
لغتنامه دهخدا
راست سوگند. [ س َ / سُو گ َ ] (ص مرکب ) که قسم راست دارد. که قسم براستی یاد کند.
-
سوگند دادن
لغتنامه دهخدا
سوگند دادن . [ س َ / سُو گ َ دَ ] (مص مرکب ) قسم دادن . تحلیف . استحلاف . احلاف : سوگند دهند تا یک سال شراب نخورد. (تاریخ بیهقی ).مسیحاخصلتا قیصرنژاداترا سوگند خواهم داد حقا. خاقانی .سوگند میدهم بخدایت که بس کنی گرچه عطا چو عمر مکرر نکو تراست . خاقان...
-
سوگند ستار
لغتنامه دهخدا
سوگند ستار. [ س َ / سُو گ َ دِ س َت ْ تا ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) سوگندی است مخصوص قماربازان و لوطیان ولایت چه ستار از اسمای حسنه است . (آنندراج ) : چشمان او را هر زمان ور کند و برد از نقد جان همچون مقامرپیشگان سوگند ستار آمده .ملا طغرا (از آنندراج ...
-
سوگند شکستن
لغتنامه دهخدا
سوگند شکستن . [ س َ / سُو گ َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) پیمان شکستن . نقض عهد کردن : در عهد تو ای نگار دلبندبس عهد که بشکنند و سوگند.سعدی (کلیات ، ترجیعات چ مصفا ص 829).
-
هم سوگند
لغتنامه دهخدا
هم سوگند. [ هََ س َ /سُو گ َ ] (ص مرکب ) هم قسم . حلیف . (یادداشت مؤلف ).
-
سوگند خوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] so[w]gandxār آنکه به خدا، قرآن، پیغمبر، یکی از امامان، یا شخص دیگر قسم یاد کند؛ کسی که سوگند بخورد.
-
سوگند بقراط
فرهنگ فارسی معین
( ~ بُ) (اِمر.) سوگندی که پزشکان یاد می کنند تا وظیفة خود را به درستی انجام دهند و آن منسوب است به بقراط پزشک معروف سدة پنجم پیش از میلاد.
-
سوگند بقراطی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
Hippocratic oath
-
سوگند خورده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
professed, sworn