سد پرتابblocked shot, block 8واژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، منحرف کردن توپ پرتابشده در مسیرش به سمت سبد، پیش از طی کردن قوس فرودین، بهطوریکه از گل جلوگیری شود
گشت ارزیابیsite inspectionواژههای مصوب فرهنگستانگشتی که قبل از برگزاری مناسبتها و رویدادهای گوناگون برای ارزیابی امکانات و تسهیلات یک مقصد و تطابق آن با نیازها و اولویتهای افراد و مؤسسات ذیربط برگزار میشود
پست پستلغتنامه دهخداپست پست . [ پ َ پ َ ] (ق مرکب ) نرم نرمک . آهسته آهسته :عشق میگوید بگوشم پست پست صید بودن بهتر از صیادی است .مولوی .
سپیدپرلغتنامه دهخداسپیدپر. [ س َ / س ِ پ َ ] (اِ مرکب ) بمعنی پشه باشد و بعربی بق خوانند. (برهان ) (آنندراج ).
سپیدپیلغتنامه دهخداسپیدپی . [ س َ / س ِ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) همان پی سفید است و سپیدپا. (آنندراج ). رجوع به سپیدپا و پی سفید شود.
سپیدتاکلغتنامه دهخداسپیدتاک . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) بوته ای است که آن را بعربی کرمة البیضا خوانند و میوه ٔ آن سرخ میباشد و بخوشه ٔ انگور میماند و بدان پوست را دباغت کنند و آن را خسرودارو گویند. (برهان ) (رشیدی ). رجوع به سبیدتاک شود.
سپیدپالغتنامه دهخداسپیدپا. [ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) مبارک قدم و خجسته پی باشد بر خلاف سبزپا که نامبارک قدم راگویند. (برهان ) (انجمن آرا) (شرفنامه ) (آنندراج ).
سپیدلغتنامه دهخداسپید. [ س َ / س ِ ] (اِخ ) (دیو...) نام دیوی که رستم بمازندرانش کشته . (شرفنامه ). و رجوع به دیو سپید شود.