سکوهنجلغتنامه دهخداسکوهنج . [ س ُ هََ ] (اِ) خارخسک را گویند و آن خاری باشد سه گوشه . (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). رجوع به شکوهنج شود.
شکوهنجلغتنامه دهخداشکوهنج . [ ش ِ هََ ] (اِ) خارسه پهلویی که خارخسک نیز گویند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ). خارخسک . (فرهنگ جهانگیری ). شکوهه . خسک . خار آهنین که بر راه لشکر خصم ریزند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شکوهج شود.