سیلهلغتنامه دهخداسیله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) مطلق گله و رمه را گویند از اسبان ، آهوان ، گوسفندان و امثال آنها. (برهان ). فسیله است که گله ٔ گاو، گوسپند، اسب و آهو باشد. (آنندراج ). شمس فخری فسیله را به معنی گله اسب وسیله را به معنی گله گاو گفته . (از فرهنگ رشید
سیلهفرهنگ فارسی عمیدگلۀ گاو، گوسفند، آهو یا اسب؛ گله؛ رمه: ◻︎ به باغ اندر کنون مردم نبرد مجلس از مجلس / به راغ اندر کنون آهو نبرد سیله از سیله (فرخی: ۳۴۹).
پیسلهلغتنامه دهخداپیسله . [ پ َ ل ِ ] (اِخ ) پِیْزلی . شهری باسکاتلند در قلمرو کنت (رنفریو)، دارای 84800 تن سکنه . آنجا بافتن شال و پارچه های پشمی رائج و دارای معدن آهن است .
سگیلهلغتنامه دهخداسگیله . [ س َ ل َ / ل ِ ] (اِ) آه . (ناظم الاطباء). || آروغ . (ناظم الاطباء). فواق . (ناظم الاطباء).
سلحلغتنامه دهخداسلح . [ س َ ] (ع مص )سرگین کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).حدث کردن . (تاج المصادر بیهقی ). غائط کردن . (المصادر زوزنی ). || شمشیر دادن و شمشیر را سلاح کسی ساختن . یقال : سلحته السیف ؛ شمشیر را سلاح او ساختم و دادم او را شمشیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).<b
بره سیلهلغتنامه دهخدابره سیله . [ ب َ رَ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اسلام آباد غرب . سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات دیم و لبنیات است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 5).
وسیلۀ نقلیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت سیلۀ نقلیه، وسیلۀ نقلیه خصوصی، وسیلۀ نقلیه عمومی▼، خودرو، ماشین، اتومبیل▼ مترو، قطار▼
یلخیلغتنامه دهخدایلخی . [ ی ِ ] (ترکی ، اِ) ایلخی . سیله . فسیله . گله ٔ اسب و استر. رمه ٔ اسب . (از یادداشت مؤلف ).- یلخی بار آمدن ؛ بی مربی بزرگ شده بودن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ایلخی و مترادفات دیگر شود.
تاقسیلهلغتنامه دهخداتاقسیله . [ ل َ ] (اِخ ) تلفظ ترکی تاکسیلا (تاکسیل ) است .رجوع به تاکسیلا و تاکسیل و قاموس الاعلام ترکی شود.
حسین آباد مسیلهلغتنامه دهخداحسین آباد مسیله . [ ح ُ س ِ دِ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان قمرود بخش حومه ٔ شهرستان قم . واقع در 52هزارگزی شمال خاوری قم . ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل . دارای 450 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند.
چاه مسیلهلغتنامه دهخداچاه مسیله . [ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه ٔ زوزن بخش خواف شهرستان تربت حیدریه که در 130 هزارگزی جنوب باختری خواف و 21 هزارگزی جنوب راه مالرو عمومی زوزن به چاه باغ بخشی واقع شده . جلگه و گرمسیر است
فسیلهلغتنامه دهخدافسیله . [ ف َ ل َ / ل ِ ] (اِ) گله و رمه و ایلخی اسب و استر و خر باشد وگله ٔ آهو و گاو را نیز گویند. (برهان ) : تازیان و دوان همی آیدهمچو اندر فسیله اسب نهاز. رودکی .فسیله بدان جای