شایستگیلغتنامه دهخداشایستگی . [ ی ِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و کیفیت شایسته . سزاواری . لیاقت . استحقاق . (از ناظم الاطباء). گویند: فلان کس شایستگی این کار را دارد، یاندارد؛ یعنی متناسب با آن هست یا نیست : نبد جز بزرگی و آهستگی خر
شایستگیدیکشنری فارسی به انگلیسیability, admiration, appropriateness, aptitude, aptness, competence, decency, desert, dignity, eminence, fitness, propriety, qualification, rightness, seemliness, suitability, worthiness
شایستگیلغتنامه دهخداشایستگی . [ ی ِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و کیفیت شایسته . سزاواری . لیاقت . استحقاق . (از ناظم الاطباء). گویند: فلان کس شایستگی این کار را دارد، یاندارد؛ یعنی متناسب با آن هست یا نیست : نبد جز بزرگی و آهستگی خر
شایستگیدیکشنری فارسی به انگلیسیability, admiration, appropriateness, aptitude, aptness, competence, decency, desert, dignity, eminence, fitness, propriety, qualification, rightness, seemliness, suitability, worthiness
شایستگیلغتنامه دهخداشایستگی . [ ی ِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و کیفیت شایسته . سزاواری . لیاقت . استحقاق . (از ناظم الاطباء). گویند: فلان کس شایستگی این کار را دارد، یاندارد؛ یعنی متناسب با آن هست یا نیست : نبد جز بزرگی و آهستگی خر
ناشایستگیلغتنامه دهخداناشایستگی . [ ی ِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) عدم لیاقت . (ناظم الاطباء). ناسزاواری .نالایقی . بی لیاقتی . عدم کفایت . لایق نبودن . نااهلی .