شبادانلغتنامه دهخداشبادان . [ ش َ ] (اِ مرکب ) شبستان . آنجا که شب آرام گیرند. (فرهنگ فارسی معین ). || زیرزمین عمیق خانه که در تابستان برای خنکی از آن استفاده کنند. (فرهنگ فارسی معین ). زیرزمین . در تداول مردم خوزستان ، سرداب عمیق .
شبادانفرهنگ فارسی معین(شَ) [ قس . شبستان ] (اِمر.) 1 - آن جا که شب آرام گیرند. 2 - زیرزمین عمیق خانه که در تابستان برای خنکی از آن استفاده کنند.
ماه سبدانلغتنامه دهخداماه سبدان . [ س َ ب َ ] (اِخ ) همان است که پلینوس «مزبادن » می نامند. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ماده ٔ بعد و ماسبدان شود.
ماه سبذانلغتنامه دهخداماه سبذان . [ س َ / س َ ب َ ] (اِخ ) این کلمه در اصل ماسپتان یا مَس پَتَن بوده ودر دوره ٔ اسلامی ماسپذان نیز می گفتند. این ناحیه در زمان اعراب جزو خوزستان بشمار می رفت . (از ایران باستان ج 3 ص <span class="hl
سبذیونلغتنامه دهخداسبذیون . [ س َ ب َ ] (اِخ ) قریه ای است در نیم فرسخی بخارا. (از معجم البلدان ). رجوع به سبذمون شود.