شبانگاهلغتنامه دهخداشبانگاه . [ ش َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) وقت و هنگام شب . (از فرهنگ نظام ). درآمدن شب . (برهان قاطع). شب هنگام . (آنندراج ). وقت شب . (انجمن آرا). هنگام شب . (ناظم الاطباء).وقت درآمدن شب . (بهار عجم ) (از رشیدی ) : دو صد منده سبوی آب کش به روزشبان
شبانگاهیلغتنامه دهخداشبانگاهی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به شبانگاه : اِغتِباق ، اِفتِحام ؛ شراب شبانگاهی خوردن . (منتهی الارب ).
ليلدیکشنری عربی به فارسیشب , غروب , شب هنگام , برنامه شبانه , تاريکي , شبانگاه (يعني ازمغرب تاسپيده دم)
شبانگاهلغتنامه دهخداشبانگاه . [ ش َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) وقت و هنگام شب . (از فرهنگ نظام ). درآمدن شب . (برهان قاطع). شب هنگام . (آنندراج ). وقت شب . (انجمن آرا). هنگام شب . (ناظم الاطباء).وقت درآمدن شب . (بهار عجم ) (از رشیدی ) : دو صد منده سبوی آب کش به روزشبان
شبانگاهلغتنامه دهخداشبانگاه . [ ش َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) وقت و هنگام شب . (از فرهنگ نظام ). درآمدن شب . (برهان قاطع). شب هنگام . (آنندراج ). وقت شب . (انجمن آرا). هنگام شب . (ناظم الاطباء).وقت درآمدن شب . (بهار عجم ) (از رشیدی ) : دو صد منده سبوی آب کش به روزشبان