شتربادلغتنامه دهخداشترباد. [ ش ُ ت ُ ] (اِ مرکب ) شتربال .شتر دوکوهان . (ناظم الاطباء). رجوع به شتربال شود.
سپیترباتلغتنامه دهخداسپیتربات . [ س ِ رُ ] (اِخ ) رجوع به و سپهرداد سپیتردات و ایران باستان ص 1251 و 1252 شود.
ستارآبادلغتنامه دهخداستارآباد. [ س ِ ] (اِخ ) نام دیگری از استراباد است . (حاشیه ٔ تاریخ بیهقی چ فیاض ص 135) : این محدث به ستارآباد رفت نزدیک منوچهر. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 135). و باکالیجار مال مواضعت گرگا
شترباللغتنامه دهخداشتربال . [ ش ُ ت ُ ] (اِ مرکب ) شترباد. شتر دوکوهان . (ناظم الاطباء). و رجوع به شترباد شود.