شخاوانلغتنامه دهخداشخاوان .[ ش َ ] (ص ) مجروح کننده . (فرهنگ رشیدی ) : شکافان تهیگاه پرندگان شخاوان جگرگاه درندگان .دقیقی .
سخوانلغتنامه دهخداسخوان . [ س ُ خوا / خا ] (اِ) استخوان : خسروا جایی بهمت ساختی جایی بلندپر ز خوان خواهی کنونش کرد خواهی بر سخوان .عسجدی (دیوان ص 31).
شخانیدنلغتنامه دهخداشخانیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) سبب خیره شدن . (ناظم الاطباء). || شخاییدن . شخاوان . (از فرهنگ رشیدی ).
شخادانلغتنامه دهخداشخادان . [ ش َ ] (نف ) مجروح کننده . || به ناخن کننده . (برهان ) (سروری ) (انجمن آرا). اما می نماید که مصحف شخاوان باشد صفت بیان حالت از شخودن : بر چشمه شیری شخادان زمین دمان بر دم گوری اندر کمین .اسدی .