شعاعیةلغتنامه دهخداشعاعیة. [ ش ُ عی ی َ ] (ع ص نسبی ) شعاعی . منسوب به شعاع . (از ناظم الاطباء). رجوع به شعاع و شعاعی شود.
شعاعةلغتنامه دهخداشعاعة. [ ش ُع َ ] (ع اِ) واحد شعاع ؛ یعنی یک روشنی که نزدیک طلوع آفتاب دیده می شود. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). مفرد شعاع . (منتهی الارب ). رجوع به شعاع شود.
سحاحةلغتنامه دهخداسحاحة. [ س َح ْ حا ح َ ] (ع ص ) مؤنث سَحّاح . (منتهی الارب ): عین سحاحة؛ اشک ریزنده . (از اقرب الموارد).
شیعوعةلغتنامه دهخداشیعوعة. [ ش َ ع َ ] (ع مص ) به معنی شیع است . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). آشکار شدن خبر. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). رجوع به شیع شود.
شعاعیلغتنامه دهخداشعاعی . [ ش ُ ] (ص نسبی ) شُعاعی ّ. منسوب به شعاع . (از ناظم الاطباء). رجوع به شعاع و شعاعیة شود.
ناطقیلغتنامه دهخداناطقی . [ طِ ] (اِخ ) میرزا محمدعلی . از شاعران شیراز است . در نسخه ٔ خطی «تذکره ٔ شعاعیه » تألیف محمدحسین شعاع شیرازی از او ذکری رفته است . رجوع به فرهنگ سخنوران ص 590 شود.
شعاع الملکلغتنامه دهخداشعاع الملک . [ ش ُ عُل ْ م ُ ] (اِخ ) میرزا محمد حسین خان شعاع (متولد 1276 و متوفای 1363 هَ . ق .) پسر حاجی ابوالحسن شیرازی از فضلا و شعرای معاصر مقیم شیراز و مؤلف تذکره ای (اشعه ٔ شعاعیه ) در تراجم احوال شع