فاسق
debauch, debauchery, lechery
متعة
تن کامگی. (پهلوی) ورنگی (بخوانید چون عملگی).
incontinent, lustful, luxurious, voluptuary, warm
فاجر , فاسق
پرتاب شد، شهوترانی کردن
پرت کردن، شهوترانی کردن
لیچری، هرزگی، شهوترانی، فحشاء
ادم هرزه , فاسق , شهوتران , شهوتراني کردن
لیچرها، ادم هرزه، فاسق، شهوترانی کردن