شکوالغتنامه دهخداشکوا. [ش َ ] (ع اِمص ) شکوی . ناله . شکوه . گله . (ناظم الاطباء). شکوی . گله . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شکوی شود.
سکوالغتنامه دهخداسکوا. [ س ِک ْ ] (اِ مرکب ) سکبا و آن آشی باشد از گوشت و بلغور وسرکه پزند. (برهان ) (آنندراج ). سکبا = سک (سرکه ) + وا (=با =ابا) آش سرکه . سکبا. (فرهنگ فارسی معین ).