شجرهلغتنامه دهخداشجره . [ ش َ ج َ رَ ] (ع اِ) نسب نامه . آنچه مشایخان اسامی پیران خود نوشته به ترتیب به مرید میدهند. (از آنندراج ) : مرز عراق ملک تو، نی غلطم عراق چه کز شجره به هفت جد وارث هفت کشوری . خاقانی .کس نیست در جهان که به
شجرةلغتنامه دهخداشجرة. [ ش َ ج َ رَ ] (اِخ ) (الَ ...) بطنی است از بنی معاویه از کنده از قحطانیه که دارای مسجدی در کوفه بودند. به آنها شجرات نیز گویند. (از معجم قبایل العرب ج 2).
شجرةلغتنامه دهخداشجرة. [ ش َ ج َ رَ ] (اِخ ) (الَ ...) نام درختی است در ذی الحلیفه که اسماء در زیر آن به دنیا آمد. (از معجم البلدان ).حضرت رسول (ص ) هر وقت از مدینه به مکه می آمدند در آنجا محرم میشدند و آن تا مدینه شش میل فاصله دارد.
شجرةلغتنامه دهخداشجرة. [ ش َ ج َ رَ ] (اِخ ) (الَ ...) نام درختی است که در زیر آن ناف هفتاد پیغمبر را بریده اند و فاصله ٔ آن تا مکه چهار میل است . رجوع شود به ذیل کلمه ٔ «سرر» در معجم البلدان که بتفصیل ذکر شده است . (از معجم البلدان ).
شجرةلغتنامه دهخداشجرة. [ ش َ ج َ رَ ] (اِخ ) (الَ ...) نام قریه ای است به فلسطین که قبر صدیق بن صالح پیغمبر و هم همچنین قبر دحیه ٔ کلبی در آن قریه است و گویند در آنجا غاری است که هشتاد شهید در آن مدفونند. (از معجم البلدان ).