لغتنامه دهخدا
اشکاء. [ اِ ] (ع مص ) اشکاء کسی را؛ پذیرفتن شکایت وی را. || کسی را شاکی یافتن . (اقرب الموارد). || به گله آوردن و افزودن اذیت و گله ٔ کسی را. (منتهی الارب ). افزودن بر اذیت و شکایت کسی . (اقرب الموارد). به گله آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). به شکایت آوردن . (زوزنی ). || دور کر