یستعورلغتنامه دهخدایستعور. [ ی َ ت َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ). جایی است قبل از حرّة در مدینه و گویند عضاه الیستعور کوهی است که هرکه بدانجا رود برنگردد. (از معجم البلدان ).
یستعورلغتنامه دهخدایستعور. [ ی َ ت َ ] (ع ص ) باطل و هیچ کاره از هر چیزی . || (اِ) گلیمی که بر سرین شتر اندازند. || نام درختی که مسواک آن بغایت نیکو می باشد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ام یستعورلغتنامه دهخداام یستعور. [ اُم ْ م ِ ی َ ت َ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . بزعم عرب ، یستعور از اسماء جن است . (از المرصع). و رجوع به یستعور در همین لغت نامه و معجم البلدان شود.