لغتنامه دهخدا
سربرهنه . [ س َ ب ِ رَ ن َ ] (اِخ ) (سید...) ترکستانی و بسیار شیرین گفتار است . بیست سال تولیت مزار حضرت عشق الرحمان شیخ لقمان داشت و صدهزار اشرفی سرخ کفایت نمود. به برکت این خدمت به منصب صدارت رسید و آخر از این منصب نیزبه فراغت بال استغناء نمود. و این رباعی از اوست :آنان