شیذقانلغتنامه دهخداشیذقان . [ ش َ ذَ ] (معرب ، اِ) شیذق . طائری از طیور صید، و گفته اند صقر است یا شاهین . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به شیذق و مترادفات کلمه شود.
سیذقانلغتنامه دهخداسیذقان . [ س َ ذَ / ذُ ] (ع اِ) چرغ . (منتهی الارب ). نوعی از چرغ . (ناظم الاطباء).
صدقیانلغتنامه دهخداصدقیان . [ ص َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان لکستان بخش سلماس شهرستان خوی 5/5هزارگزی شمال خاوری سلماس ، تا سلماس راه شوسه دارد. جلگه ، معتدل ، مالاریائی سکنه 637 تن . آب آن از قنات و چشمه . محصول غلات و حبوبات .
صدیقانلغتنامه دهخداصدیقان . [ ص ِدْ دی ] (اِ) ج ِ صدیق : عالم اندر میانه ٔ جهال مثلی گفته اند صدیقان . سعدی (گلستان ).اگر من خدای را عز و جل چنین پرستیدمی که توسلطان را، از جمله ٔ صدیقان بودمی . (گلستان چ فروغی جزو کلیات چ بروخیم ص <
شادکانلغتنامه دهخداشادکان . (اِخ ) دیهی است از دهستان دربقاضی ، بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع در 18 هزارگزی جنوب خاوری نیشابور. جلگه ای و آب و هوای آن معتدل است . 175 تن جمعیت دارد. آب آن از قنات ، محصولات آن غلات و تریاک و ش
شیذقلغتنامه دهخداشیذق . [ ش َ ذَ ] (معرب ، اِ) شوذانق . شوذق . شوذنوق . شوذنیق . شیذنوق . چرغ یا شاهین . شیذقان .(از المعرب جوالیقی ). رجوع به مترادفات کلمه شود.