شیرجهلغتنامه دهخداشیرجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) (از: شیر، اسد + جه ، از جهیدن ) با جهشی چون جهیدن شیر. همانند جهش شیر. (یادداشت مؤلف ). || یکی از حرکات شنا. پرش در آب از جای مرتفع چنانکه سر و دستها که از دو سوی سر کشیده شده است نخست در آب فروشود.- شیرج
شیرجهفرهنگ فارسی عمید۱. (ورزش) در شنا، پریدن در آب از ارتفاع بلند بهطوریکه هنگام فرود آمدن دست و سر بهطرف آب باشد.۲. پرش و جهش به طرف چیزی.
شرجةلغتنامه دهخداشرجة. [ ش َ ج َ ] (اِخ ) اول کورة عثر در اول ارض یمن گویند شرجة است . (از معجم البلدان ). شهری است بر کنار دریای یمن . (منتهی الارب ).
شرجةلغتنامه دهخداشرجة. [ ش َ ج َ ] (ع اِ) گوی که در آن پوست گسترند و آب ریزند تا شتران آب خورند از وی . (منتهی الارب ). حفره ای که پوستی در آن گسترده باشند تا شتران از آن آب خورند. (از اقرب الموارد).
شرجعلغتنامه دهخداشرجع. [ ش َ ج َ ] (ع ص ، اِ) دراز. (منتهی الارب ). طویل . (اقرب الموارد). طویل و دراز. (ناظم الاطباء). || چوب دراز چهارپهلو. (منتهی الارب ). چوب دراز چهارگوش . (از اقرب الموارد). || سریر میت . || جنازه . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). نعش . (اقرب الموارد). || تخت . (منتهی الا
شرزةلغتنامه دهخداشرزة. [ ش َ زَ ] (ع اِ) یکی شرز، بمعنی شدید و سخت . (از اقرب الموارد). شدیده ای از شداید دهر. (یادداشت مؤلف ). || هلاکت . (ناظم الاطباء): رماه اﷲ بشرزة لاینحل منها؛ ای اهلکه . (از اقرب الموارد). || (مص مرة). قوت . شدت . صعوبت . درشتی . سختی .
شیرجه 2divingواژههای مصوب فرهنگستانرشتهای ورزشی مبتنی بر پرش شیرجهرو به داخل آب که در شاخهها و مواد گوناگون از روی تختۀ فنر یا سکو، در چند ارتفاع، بهصورت انفرادی و دونفره و تیمی برگزار میشود
شیرجه 3plungingواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن موج شکنا براثر تغییری ناگهانی، به شکل کف در نزدیکی ساحل، فرومیریزد
شیرجه 1dive 2واژههای مصوب فرهنگستان1. پرش شناگر به داخل آب، معمولاً با سر 2. جهش بلند به طرفین و فرود درازکش دروازهبان بهمنظور تصاحب یا مهار توپ
شیرجهروdiver1واژههای مصوب فرهنگستان1. ورزشکاری که در رشتۀ تخصصی شیرجه فعالیت میکند 2. شناگری که شیرجه میزند
بمباران شیرجهایdive bombingواژههای مصوب فرهنگستانبمباران هدف درحالیکه هواپیما درحال شیرجه رفتن است
nose diveدیکشنری انگلیسی به فارسیشیرجه بینی، تنزل ناگهانی قیمت، شیرجه ناگهانی در هواپیما، ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
نقطۀ شیرجهplunge pointواژههای مصوب فرهنگستاننقطهای که شکنای شیرجهای/ موج شکنای شیرجهای در آن لوله میشود و فرومیریزد