صدقةلغتنامه دهخداصدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن خالد. مولی ام البنین ، مکنی به ابوالعباس تابعی است .
صدقةلغتنامه دهخداصدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن ابی الکرم الیعقوبی . وی به بغداد نزد ابن فضلان و جز او فقه آموخت و به مصر شدو قضاء اعمال اشمونین یافت . سپس به بغداد به نظامیه بازگشت و قضاء یعقوبی یافت . (حسن المحاضره ص 187).
صدقةلغتنامه دهخداصدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی قاضی .او راست : رتبة الماسح و فخرالقاسم . (کشف الظنون ).
صدقةلغتنامه دهخداصدقة. [ ص َ دَ ق َ ] (اِخ ) ابن الحسین الحداد. مورخ است و به بغداد به سال 573 هَ. ق . درگذشت . او راست : ذیلی بر تاریخ زاغونی . (الاعلام زرکلی ص 429). صاحب کشف الظنون ذیل تاریخ ثابت بن قره نویسد: علی بن عبداﷲ
صدقهفرهنگ فارسی عمیدآنچه در راه خدا به بینوایان میدهند به جهت ثواب؛ چیزی که کسی برای سلامت خود و دفع بلا به مردم فقیر و مستحق میدهد؛ صدقۀ سر؛ صدقهسری.
صدقهلغتنامه دهخداصدقه . [ ص َ دُ ق َ ] (ع اِ) کابین زن . ج ، صُدقات . (منتهی الارب ). دست پیمان . (منتهی الارب ). کاوین . (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). کابین . (مهذب الاسماء). صداق . شیربها. مهر.
صدیقةلغتنامه دهخداصدیقة. [ ص ِ دْ دی ق َ ] (اِخ ) لقب عائشه زوجه ٔ پیغمبرصلی اﷲ علیه و آله و سلم است . رجوع به عایشه شود.
اصدقةلغتنامه دهخدااصدقة. [ اَ دِ ق َ ] (ع اِ) ج ِ صداق (کاوین زن ). (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). رجوع به صداق شود.