خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صعب العبور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صعب العبور
/sa'bol'obur/
معنی
راهی که از آن بهسختی عبور میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صعب العبور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sa'bol'obur راهی که از آن بهسختی عبور میکنند.
-
صعب العبور
لغتنامه دهخدا
صعب العبور. [ ص َ بُل ْ ع ُ ] (ع ص مرکب ) دشوارگذار. دش گذار.
-
صعب العبور
دیکشنری فارسی به عربی
غير قابل للعبور
-
واژههای مشابه
-
صعب العلاج
فرهنگ واژههای سره
بی درمان، سخت درمان، درمان ناپذیر
-
صعب الحصول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sa'bolhosul = صعبالوصول
-
صعب العلاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: صعبالعِلاج] sa'bol'e(a)lāj مرضی که بهسختی معالجه میشود.
-
صعب القیاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sa'bolqiyād آنکه بهسختی رام و فرمانبردار شود.
-
صعب الوصول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sa'bolvosul آنچه بهسختی بهدست آید.
-
صعب الحصول
لغتنامه دهخدا
صعب الحصول . [ ص َ بُل ْ ح ُ ] (ع ص مرکب ) دشواریاب . چیزی که به آسانی بدست نیاید.
-
صعب العلاج
لغتنامه دهخدا
صعب العلاج . [ ص َ بُل ْ ع ِ ] (ع ص مرکب ) دشوار درمان پذیر. بیماریی که به آسانی به نشود. مرضی که بزودی درمان نیابد و معالجه ٔ آن دشوار باشد.
-
صعب القیاد
لغتنامه دهخدا
صعب القیاد. [ ص َ بُل ْ ] (ع ص مرکب ) مقابل سَلِس ُالقیاد. آنکه دشوار متابعت هوای دیگری کند.
-
صعب المنال
لغتنامه دهخدا
صعب المنال . [ ص َ بُل ْ م َ ] (ع ص مرکب ) آنچه رسیدن بدان دشوار باشد.
-
صعب الوصول
لغتنامه دهخدا
صعب الوصول . [ ص َ بُل ْ وُ ] (ع ص مرکب ) دشواررس . دشواریاب . دیریاب . آنچه به آسانی وصول نشود.
-
صعب (خودمانی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
killer