سد پرتابblocked shot, block 8واژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، منحرف کردن توپ پرتابشده در مسیرش به سمت سبد، پیش از طی کردن قوس فرودین، بهطوریکه از گل جلوگیری شود
دروغ پردازیلغتنامه دهخدادروغ پردازی . [ دُ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل دروغ پرداز. دروغ بافی . و رجوع به دروغ پرداز شود.
خانه پردازیلغتنامه دهخداخانه پردازی . [ ن َ/ ن ِ پ َ ] (حامص مرکب ) خانه داری . آراستگی خانه . توجه کردن به نظم و ترتیب اسباب خانه . (ناظم الاطباء).
چهره پردازیلغتنامه دهخداچهره پردازی . [ چ ِ رَ / رِ پ َ ] (حامص مرکب ) عمل چهره پرداز. رخسازی . صورت سازی . ساختن و پرداختن چهره ٔ اشخاص و چیزها. مصوری . صورتگری . نقاشی .
کوه پردازیلغتنامه دهخداکوه پردازی . [ پ َ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح نقاشی ) تجسم دادن منظره ٔ کوه . نقاشی و طراحی کوه . (از فرهنگ فارسی معین ).