ضائکلغتنامه دهخداضائک . [ ءِ ] (ع ص ) ناقه ٔ گرمازده که از سختی گرما پایش برگشته نتواند ران خود رابا پستان خود جمع ساختن . ج ، ضُیّک . (منتهی الارب ).
داغ بالای داغلغتنامه دهخداداغ بالای داغ . [ ی ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از رسیدن مصائب پی درپی است . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). دردی پس دردی . رنجی پس رنجی دیگر. تعب و المی بدنبال الم و تعبی دیگر.