دلای دلای خواندنلغتنامه دهخدادلای دلای خواندن . [ دِ دِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) دلی دلی [ دِ ل ِی ْ دِ ل ِی ْ ] خواندن . دل ای دل ای دل گفتن به آواز یا در آواز. رجوع به دلی دلی خواندن شود.
دلائیلغتنامه دهخدادلائی . [ دَ ] (ص نسبی ) دلایی . نسبت است به دَلایة، که شهری است در سواحل بحر اندلس . (از الانساب سمعانی ). رجوع به دلایی و دلایة شود.
انحرافدیکشنری عربی به فارسیانحراف , گمراهي , ضلا لت , کجراهي , عدم انطباق کانوني , تباين , انشعاب , تفريح , سرگرمي , عمل پي گم کردن , انحراف از جهتي
فضلالغتنامه دهخدافضلا. [ ف ُ ض َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ فاضل . (غیاث ) (فرهنگ فارسی معین ). فضلاء : دلتان خوش کرده ست دروغی که بگوینداین بیهده گویان که شما از فضلائید. ناصرخسرو.فضلای عصر در ذکر آن غلا منظومات بسیار گفتند. (ترجمه ٔ تاریخ