دقداقلغتنامه دهخدادقداق . [ ] (معرب ، اِ) خرچال . میش مرغ . حُباری ̍. هوبره . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به خرچال شود.
دکداکلغتنامه دهخدادکداک . [ دَ ] (ع اِ) ریگ انباشته و برابر شده ، یا ریگ چسفیده ٔ برهم نشسته ، یا زمین درشت . (منتهی الارب ). دکدک . ج ، دَکادِک ، دَکادیک . (اقرب الموارد).
ذقذاقلغتنامه دهخداذقذاق . [ ذَ ] (ع ص ) تیززبان زودگوی که در آن شتاب زدگی باشد. و بعضی گویند ذفذاف بدو فاء موحده باشد.
داقداق آبادلغتنامه دهخداداقداق آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان واقع در 6هزارگزی جنوب خاوری قصبه ٔ کبودرآهنگ و 3هزارگزی خاور اتومبیل رو کبودرآهنگ به همدان . جلگه است و سردسیر و دارای <span class="hl"
پستلغتنامه دهخداپست . [ پ َ ] (ص ) مقابل بالا. پائین . تحت . سفل . زیر. مقابل بالا و روی . مقابل علو و فوق : بیامد چو گودرز را دید، دست بکش کرد وسر پیش بنهاد پست . فردوسی .بکش کرده دست و سرافکنده پست همی رفت تا جایگاه نشست .<b