طحمرةلغتنامه دهخداطحمرة. [ طَ م َ رَ ](ع مص ) برجستن . || پر کردن مشک . || به زه کردن کمان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طحمرةلغتنامه دهخداطحمرة. [ طِ م ِ رَ ] (ع اِ) پاره ٔ ابر. || موی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ومنه : ما علی رأسه طحمرة؛ ای شعرة. (منتهی الارب ).
تعمیرگاهلغتنامه دهخداتعمیرگاه . [ ت َ ] (اِ مرکب ) محل مرمت . جایی که اشیاء شکسته چون ماشین و جز آن را که دارای نقصی شوند، اصلاح و مرمت نمایند: تعمیرگاه اتومبیل .
تعمیرگاه صحراییfield shopواژههای مصوب فرهنگستانتعمیرگاهی که برای تعمیرات موردنیاز ردههای رزمی یا نگهداری تجهیزات یا انجام کارهای مرتبط با نگهداری در میدان بر پا میشود