زبادلغتنامه دهخدازباد. [ زَ ] (اِخ ) جد محمدبن احمدبن زباد مذاری . محدث است و زبداء نیز نقل شده و ثانی اشهر است . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). رجوع به زبداء و محمدبن احمد و مذاری شود.
زبادلغتنامه دهخدازباد. [ زَ ] (اِخ ) دختر بسطام بن قیس است . (منتهی الارب ). دختر بسطام بن قیس و همسر ولیدبن عبد الملک است و شاعر درباره ٔ همو گوید:لعمر بنی شیبان اذینکحونه زباد لقدما قصروا بزبادو این را مبرد در کامل آورده است .(تاج العروس ).
ظبةلغتنامه دهخداظبة. [ ظُ ب َ ] (ع اِ) دَم شمشیر یا طرف تیزی آن یا دَم سنان و مانند آن .ج ، اَظْب (اَظْبی )، ظُبات ، ظُبون ، ظِبون ، ظُبی ̍.
مآقطلغتنامه دهخدامآقط. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) ج ِ مَأقِط. (اقرب الموارد) : و چند روز در مقاحم آن ملاحم و مبارک آن معارک و مساقط آن مآقط از لطمه ٔ حدود ظبات بر خدود کمات ... خون چون صوب انواء و ذوب انداء چکید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ شعار ص 365</s