خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عارضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عارضی
/'ārezi/
معنی
۱. [مقابلِ ذاتی] (فلسفه) آنچه ثابت و اصلی نباشد.
۲. (حاصل مصدر) [قدیمی] فرماندهِ لشکر بودن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
adventitious
-
جستوجوی دقیق
-
عارضی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به عارض) [عربی. فارسی] 'ārezi ۱. [مقابلِ ذاتی] (فلسفه) آنچه ثابت و اصلی نباشد.۲. (حاصل مصدر) [قدیمی] فرماندهِ لشکر بودن.
-
عارضی
لغتنامه دهخدا
عارضی . [ رِ ] (اِخ ) قمی . صادقی کتابدار نویسد: شاعرپیشه است و به اردوی معلا رفت و آمد داشت طبع خوبی دارد و شعرش چنین است :یک شب نشد که درغم عشقت ز چشم و دل خونابها نیامد و سیلاب ها نرفت .(مجمع الخواص ص 309).
-
عارضی
لغتنامه دهخدا
عارضی . [ رِ ] (حامص ) شغل عارض داشتن . لشکرنویسی . عرض دادن لشکر.عارض بودن : روز دیگر شنبه بوالفتح را به جامه خانه بردند و خلعت عارضی پوشید. (تاریخ بیهقی ). و بوالقاسم کثیر معزول شد از شغل عارضی . (تاریخ بیهقی ). بوسهل حمدوی مردی کافی است وی را عارض...
-
عارضی
لغتنامه دهخدا
عارضی . [ رِ ] (ص نسبی ) نسبت است به عارض ، مقابل اصلی ، چنانکه گویند سکون عارضی ، حرکت عارضی ، حوادث و آفات عارضی و آنچه لاحق شود به چیزی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
عارضی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) عرض دادن لشکر، لشکرنویسی .
-
عارضی
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) عَرَضی ، غیراصلی .
-
عارضی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
adventitious
-
عارضی
دیکشنری فارسی به عربی
ثوب , عرضي , هائل
-
واژههای مشابه
-
acquired dyslexia, alexia
خوانشپریشی عارضی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] گونهای خوانشپریشی در افراد باسواد دچار آسیب مغزی متـ . خوانشپریشی اکتسابی
-
جستوجو در متن
-
adventitious oxidation
مهندسی پلیمر
اکسایش عارضی
-
adventitious
پزشکی
عارضی ، غیر طبیعی
-
طباعی
واژگان مترادف و متضاد
ذاتی، فطری ≠ عارضی، اکتسابی
-
خوانشپریشی اکتسابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← خوانشپریشی عارضی