هاجللغتنامه دهخداهاجل . [ ج ِ ] (ع ص ) مرد خسبنده . (از اقرب الموارد). مرد خوابنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد بسیارسفر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
هازللغتنامه دهخداهازل . [ زِ ] (ع ص ) هزل گو، مقابل جدگو. (قطر المحیط) (از اقرب الموارد) : هر جدی هزل است پیش هازلان هزلها جد است پیش عاقلان . مولوی .|| بیهوده گوی . || لطیفه گوی . (ناظم الاطباء). || بازی کننده . (منتهی الارب ) (نا
عاجلفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی آنچه بهسرعت فرامیرسد یا انجام میشود؛ باشتاب؛ شتابان: مرگ عاجل.۲. [مقابلِ آجل] [قدیمی] ویژگی آنچه مربوط به زمان کنونی است؛ فعلی.۳. (اسم) [مقابلِ آجل] [قدیمی، مجاز] زمان حال.
متعازللغتنامه دهخدامتعازل . [ م ُ ت َ زِ ] (ع ص ) از همدیگر گوشه گیرنده و یکسو و دور شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دور و رحلت کرده وبه یک سو شده و عزلت گزیده و گوشه گرفته و برگشته یکی از دیگری . (ناظم الاطباء). و رجوع به تعازل شود.
معازللغتنامه دهخدامعازل . [ م َ زِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اعزل . (ناظم الاطباء). || ج ِ مَعزِل . (ناظم الاطباء).
تعازللغتنامه دهخداتعازل . [ ت َ زُ ] (ع مص ) از همدیگر گوشه گرفتن و به یک سو دور شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).