عرقاللغتنامه دهخداعرقال . [ ع ِ ] (ع ص ) مرد کج رو که به راه مستقیم نیاید و ثبات نورزد. (منتهی الارب ). آنکه بر رشد و راه راست خود، مستقیم نگردد. (از اقرب الموارد).
ارقاللغتنامه دهخداارقال . [ اِ ] (ع مص ) بشتاب و پویه رفتن شتر. (منتهی الأرب ). پویه دویدن شتر. پوییدن اشتر. (تاج المصادربیهقی ). پوئیدن شتر. (زوزنی ). نوعی دویدن . || ارقال مفازة؛ طی کردن بیابان . (منتهی الأرب ).
هرکوللغتنامه دهخداهرکول . [ هَِ ] (اِخ ) نام رومی هراکلس قهرمان افسانه های ادبیات یونان و رم . رجوع به هراکلس شود.
هرکولفرهنگ فارسی عمید۱. [عامیانه، مجاز] مرد قوی؛ پهلوان.۲. (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی؛ الجاثیعلیرکبتیه.
کجرولغتنامه دهخداکجرو. [ ک َرَ / رُو ] (نف مرکب ) کج رونده . که صراط مستقیم نپوید. رونده براه کج . که براه مستقیم نرود : تا در این رشته ای که مسکن تست نفست ار کجرو است دشمن تست . سنائی .فلک کجروتر