خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
عریض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
عریض
/'ariz/
معنی
۱. [مقابلِ طویل] پهناور؛ پهن.
۲. (اسم) (ادبی) در عروض، بخری بر وزن مفاعیلن فعولن مفاعیلن فعولن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پرعرض، پهن، پهنادار، فراخ، گسترده، گشاد، وسیع ≠ باریک، کمپهنا، کمعرض
برابر فارسی
پهن
دیکشنری
broad, wide
-
جستوجوی دقیق
-
عریض
واژگان مترادف و متضاد
پرعرض، پهن، پهنادار، فراخ، گسترده، گشاد، وسیع ≠ باریک، کمپهنا، کمعرض
-
عریض
فرهنگ واژههای سره
پهن
-
عریض
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ariz ۱. [مقابلِ طویل] پهناور؛ پهن.۲. (اسم) (ادبی) در عروض، بخری بر وزن مفاعیلن فعولن مفاعیلن فعولن.
-
عریض
لغتنامه دهخدا
عریض . [ ع َ ] (اِخ ) تپه ای است بسوی نیر بنی غاضرة. و گویند کوهی است . و گویند نام یک وادی است . و گویند جایگاهی است در نجد. (از معجم البلدان ).
-
عریض
لغتنامه دهخدا
عریض . [ ع َ ] (ع ص ) پهناور. (منتهی الارب ). خلاف طویل . (از اقرب الموارد). باپهنا. دارای عرض زیاد. پهن . پهناور. (فرهنگ فارسی معین ). عُراض . (اقرب الموارد). و رجوع به عُراض شود. ج ، عِراض . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : به تخته های عریض ترتیب دا...
-
عریض
لغتنامه دهخدا
عریض . [ ع َ رِی ْ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میربچه ٔ بخش رامهرمز شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 110 تن . آب آن ازرودخانه ٔ گوپال . محصول آن غلات ، برنج ، کنجد و بزرک است . ساکنان این ده از طایفه ٔ زبید هستند و آن را «بنه زبید» هم نامند. (از فرهنگ جغرافیا...
-
عریض
لغتنامه دهخدا
عریض . [ ع ِرْ ری ] (ع ص ) کسی که شر و فساد پیش آرد مردم را، و آنکه کار بی فایده کند و در پی باطل رود. (منتهی الارب ). آنکه برای مردم شر پیش آورد. (از اقرب الموارد).
-
عریض
لغتنامه دهخدا
عریض . [ ع ُ رَ ] (اِخ ) وادیی است به مدینه و در آن شتران اهل مدینه باشند. (منتهی الارب ). یک وادی است در مدینه و نام آن در غزوات آمده است . (از معجم البلدان ). دیهی است از دیههای مدینه به یک فرسخی آن ، و این ده ملک باقر علیه السلام بوده است و صادق ع...
-
عریض
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (ص .) پهن ، پهناور.
-
عریض
دیکشنری فارسی به انگلیسی
broad, wide
-
عریض
دیکشنری فارسی به عربی
عريض , واسع
-
واژههای مشابه
-
عَرِيضٍ
فرهنگ واژگان قرآن
وسيع و طولاني (مراد از دعاي عريض دعاي وسيع و طولاني است ، و اين خود کنايه است از استمرار و اصرار دعا کننده در دعاي خود )
-
عريض
دیکشنری عربی به فارسی
پهن , عريض , گشاد , فراخ , وسيع , پهناور , زياد , پرت , کاملا باز , عمومي , نامحدود
-
ام عریض
لغتنامه دهخدا
ام عریض . [ اُم ْ م ِ ع َ ] (ع اِ مرکب ) کفتار. (از المرصع).