عضبللغتنامه دهخداعضبل . [ ع َ ب َ ] (ع ص ) سخت و رست . (منتهی الارب ). صلب و شدید. (از اقرب الموارد). گویا آن تصحیف عِضْیَل ّ باشد. (از تاج العروس ).
هدبللغتنامه دهخداهدبل . [ هَِ دَ ] (ع ص ) مرد بسیارموی . || ژولیده موی که شانه نکند. || گران سنگ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
اذباللغتنامه دهخدااذبال . [ اِ ] (ع مص ) پژمرانیدن . (زوزنی ). بپژمرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پژمرانیدن ، چنانکه باد گرم گیاه را. اِذواء. || لاغر گردانیدن . (منتهی الارب ). لاغر و نزار کردن . کاهیده کردن . (مؤید الفضلاء).