علیفیلغتنامه دهخداعلیفی . [ ع ُ ل َ فی ی ] (ع اِ مصغر) پالان علافی کوچک . (ناظم الاطباء). تصغیر و ترخیم «عِلافی ّ» است و آن پالان منسوب به عِلاف میباشد. (از لسان العرب ) (ذیل اقرب الموارد). رجوع به عِلاف و عِلافی شود.
الفصفرaleph null, aleph zero, aleph noughtواژههای مصوب فرهنگستانعدد اصلی هر مجموعه که با مجموعۀ اعداد طبیعی در تناظر یکبهیک است
علفیلغتنامه دهخداعلفی . [ ع َ ل َ] (ص نسبی ) از علف . || نوعی پارچه است .- ابریشم علفی ؛ پارچه ای که از ابریشم مصنوعی (غیرطبیعی ) ساخته شده باشد.
الفیلغتنامه دهخداالفی . [ ] (اِخ ) سیف الدین قلاون سلطان مصر. منکو تیمور با وی محاربه کرد. رجوع به حبیب السیر چاپ سنگی تهران جزء اول از ج 3 ص 38 و همین کتاب چ خیام ج 3 ص <span class="hl" dir=
الفیلغتنامه دهخداالفی . [ اَ ] (اِخ ) احمد افندی . رجوع به احمدالالفی در این لغت نامه و معجم المطبوعات شود.