آلیاژalloyواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] فراوردهای فلزی که دارای دو یا چند عنصر بهصورت محلول جامد یا بهصورت مخلوطی از فازهای فلزی باشد [مهندسی بسپار] نوعی آمیختۀ (blend) بسپاری که معمولاً متشکل از دو بسپار متفاوت است که با هم همبلور شده یا بهنحوی سازگار هستند. هرچند بعضاً بهجای آمیخته نیز بهکار میرود
آلیاژ ریختگیcasting alloyواژههای مصوب فرهنگستانموادی فلزی که برای شکلریزی یا ریختهگری شکلی (shape casting) به کار میروند
آلیاژ زودگدازfusible alloyواژههای مصوب فرهنگستانآلیاژی فلزی که بهآسانی و عموماً زیر دمای 100 درجه ذوب میشود و در دمای نسبتاً پایین شکلپذیری خوبی دارد
روانساز آلیاژیalloy fluxواژههای مصوب فرهنگستانپودری متشکل از عناصر واکنشدهنده با فلز پرکن، برای تهیۀ آلیاژ موردنظر در فلز جوش
آلیاژ حافظهدارmemory alloyواژههای مصوب فرهنگستانآلیاژی که میتواند پس از تغییر شکل، براثر حرارت یا عوامل دیگر فیزیکی، به شکل اولیۀ خود برگردد یا خواص تغییریافتۀ خود را بازیابد
علیةلغتنامه دهخداعلیة. [ع ِ لی ی َ ] (ع ص ) شریف و رفیعالقدر و رئیس . (ناظم الاطباء). و رجوع به عِلْیة و عَلیّة و عُلّیّة شود.
اِدَّعي عليدیکشنری عربی به فارسیاقامه دعوا کرد عليه , شکايت کرد از , اقامه کيفر خواست نمود عليه , دادخواهي کرد عليه
إثارة الأجواءِ ضِدَّدیکشنری عربی به فارسیايجا جوّ بدبيني بر ضدّ , جوّ سازي عليه , تحريک عمومي عليه , شوراندن عليه
علیةلغتنامه دهخداعلیة. [ ع ِل ْ ل َ ی َ ] (ع ص )شریف و رفیعالقدر و رئیس . (ناظم الاطباء). و رجوع به عِلْیة و عُلّیّة و عَلیّة و عُلْی و عُلّی ّ شود.