عهادةلغتنامه دهخداعهادة.[ ع ِ دَ ] (ع اِ) نخستین باران از بارانهای اولیه ٔ بهار. (از اقرب الموارد). عهاد. رجوع به عهاد شود.
اعادةلغتنامه دهخدااعادة. [ اِ دَ ] (ع مص ) بازگردانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل ص 15). چیزی را بجای خود بازگردانیدن . (ناظم الاطباء). اعادة چیزی به جایی ؛ بازگردانیدن آن . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). بازبردن چیزی را. برگردانیدن به جایی . (از متن ال
اعاذةلغتنامه دهخدااعاذة. [ اِ ذَ ] (ع مص ) نو زاییدن آهو و جز آن ، یقال : اعاذت و اعوذت . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نو زاییدن .(آنندراج ). اعاذة و اعواذ ناقه و هر ماده ای ؛ زادن آن و در پناه گرفتن بچه ، آن بچه را تا هفت یا ده یا پانزده روز و آن ناقه یا حیوان را عائذ و معیذ و معوذخوانند
اعاضةلغتنامه دهخدااعاضة. [ اِ ض َ ] (ع مص ) عوض دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). عوض یا بدل یا جانشین دادن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
اعادةدیکشنری عربی به فارسیدوباره گفتن , تکرار کردن , دوباره انجام دادن , دوباره ساختن , تکرار , تجديد , باز گفتن , بازگو کردن , بازگو , باز انجام
اعادهفرهنگ فارسی عمید۱. بازگردانیدن؛ برگردانیدن؛ چیزی را به جای خود بازگردانیدن.۲. از سر گرفتن.۳. دوباره گفتن سخن؛ تکرار.
عهادلغتنامه دهخداعهاد. [ ع ِ ] (ع اِ) باران نخستین ِ بهار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عهادة. (اقرب الموارد). رجوع به عهادة شود. || ج ِ عَهد. رجوع به عهد شود. || (مص ) معاهدة. (ناظم الاطباء). رجوع به معاهدة شود.
عهدلغتنامه دهخداعهد. [ ع َ ] (ع مص ) باران نخستین ِ بهار رسیده شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء): عُهِدَ المکان ، به صیغه ٔ مجهول ؛ به آن مکان «عِهادة» رسید. (از اقرب الموارد). رجوع به عهادة شود. || مدارا کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شناختن . (منتهی