عَمَلفرهنگ واژگان قرآنعمل - کار(عمل ، عبارت از هر فعلي است که از جانداري با قصد انجام شود ، پس عمل اخص از فعل است ، چون فعل به کارهايي هم که از حيوانات بدون قصد سر ميزند ، اطلاق ميشود ، و حتي گاهي در جمادات نيز اطلاق ميشود ، ولي کلمه عمل کمتر در اينگونه موارد اطلاق ميگردد ، و عمل در حيوانات به کار نميرود ، مگر در گاو که
شارش جفری ـ هاملJeffery-Hamel flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش یک شارة گرانرو در مجرایی با دیوارههای واگرا یا همگرا که از یک چشمه یا چاه، واقع در محل تلاقی دیوارهها، منشأ میگیرد
زمستانیhibernal, hiemalواژههای مصوب فرهنگستانویژگی آن دسته از پدیدههای مربوط به نمو که در فصل زمستان اتفاق میافتد
رایانامهe-mail/email, electronic mailواژههای مصوب فرهنگستانپیامهای مکتوبی که بین کاربران بر روی شبکههای رایانهای ردوبدل میشود
رایانشانیe-mail address/email address, electronic mail address, electronic addressواژههای مصوب فرهنگستانشناسهای منحصربهفرد متعلق به یک حساب رایانامه که هم برای دریافت و هم برای فرستادن پیام در اینترنت بهکار میرود
اِبتَسَرَدیکشنری عربی به فارسیشتابزدگي کرد , عجله کرد , عجولانه عمل کرد , نسنجيده عمل کرد , شتابزده عمل کرد
خوش عمللغتنامه دهخداخوش عمل . [ خوَش ْ / خُش ْ ع َ م َ ] (ص مرکب ) آنکه عمل نکو دارد. خوب عمل . با عمل خوب . با عمل خوش . خوش کردار. خوش رفتار.