آرد گندم سختhard wheat flourواژههای مصوب فرهنگستانآرد گندم تهیهشده از گندم سخت که در مقایسه با گندم نرم، پروتئین بیشتری دارد
حرتلغتنامه دهخداحرت . [ ح َ] (ع مص ) نیک مالیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || گِرد بریدن چیزی مانند بادریسه . || (اِ) آواز گیاه خائیدن ستور. (منتهی الارب ).
عردلغتنامه دهخداعرد. [ ع ُ رُ دد ] (ع ص ) سخت . عَرِد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَرد. (منتهی الارب ).
عرندلغتنامه دهخداعرند. [ ع ُ رُ / ع ُ رَ ] (ع ص ) صلب و شدید. (از اقرب الموارد). درشت و رست ، گویند وتر عرند. و هم وزن آن جز کلمه ٔ «ترنج » یافت نشود. (از منتهی الارب ). عَرِد. عُرُدّ. عَرندند. رجوع به عرد و عرندد شود.
عردلغتنامه دهخداعرد. [ ع َ رَ ] (ع مص ) گریختن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نیرو گرفتن جسم پس از بیماری . (از اقرب الموارد).
عرنددلغتنامه دهخداعرندد. [ ع َ رَ دَ ] (ع ص ) سخت و رست . (منتهی الارب ). صلب و شدید. (از اقرب الموارد). عَرِد.عُرُدّ. عُرُند. عُرَند. رجوع به عرد و عرند شود.