عینیت دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود دن، بیرونی کردن، عینیکردن، متعلق کردن، ظاهر کردن، وجود خارجی دادن، بیرون کردن نمایان کردن، نشانه داشتن، نمودن انجام دادن
سحابی متغیر هیندHind's Variable Nebula, NGC 1555واژههای مصوب فرهنگستانسحابیای بازتابی در صورت فلکی ثور که آن را جان راسل هیند کشف کرده است
پیوند سرصافblunt-end ligation, blunt ligation, blunt endingواژههای مصوب فرهنگستاناتصال دو قطعه دِنای سرصاف به یکدیگر توسط دِناپیونداز تی چهار
پهندلغتنامه دهخداپهند. [ پ َ هََ ] (اِ) دامی باشد که بدان آهو گیرند. (برهان ). تله : چون نهاد او پهند را نیکوقید شد در پهند او آهو.رودکی .
عندلغتنامه دهخداعند. [ ع ِ دَ / ع َ دَ / ع ُ دَ ] (ع اِ) ظرف غیرمتصرف است برای مکان ، خواه حقیقی باشد، مانند: جلست عند زید (نزد زید نشستم )؛ و خواه مجازی ، مانند: عند زید علم ٌ (زید را علمی است ). و برای زمان نیز بکار رود، م
عینیتلغتنامه دهخداعینیت . [ ع َ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) وحدت . اتحاد. بودن یک امر عین دیگری . مقابل غیریت . و رجوع به غیریت شود.
عینیتلغتنامه دهخداعینیت . [ ع َ نی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) وحدت . اتحاد. بودن یک امر عین دیگری . مقابل غیریت . و رجوع به غیریت شود.