غسوةلغتنامه دهخداغسوة. [ غ َس ْ وَ ] (ع اِ) کُنار. (منتهی الارب ). رجوع به کُنار شود. بار سدر. (شرح قاموس به فارسی ). بار درخت سدره . نَبِقَة. ج ، غَسْوْ. (قطر المحیط).
غشوةلغتنامه دهخداغشوة. [ غ َش ْ / غ ِش ْ / غ ُش ْ وَ ] (ع اِ) پرده . پوشش ، و منه : علی بصره و قلبه غشوة و غشاوة؛ ای غطاء. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پوشش . (مهذب الاسماء). غشاوة. تاریکی چشم .
غشوةلغتنامه دهخداغشوة. [ غ َش ْ وَ ] (ع اِ) اسم مرت از غشو؛ آمدن نزد کسی . || یکی غشو (میوه ٔ سدر). (از اقرب الموارد).
غساةلغتنامه دهخداغساة.[ غ َ ] (ع اِ) غوره ٔ خرما، میان خلال و بُسر. (منتهی الارب ). بَلَح . (اقرب الموارد). ج ، غَسی ً، غَسَیات . (منتهی الارب ). یا درست آن غسوات است . (از قطر المحیط). در اقرب الموارد به جای غسیات . غسوات آمده است .
غشایةلغتنامه دهخداغشایة. [ غ ُ / غ ِ ی َ ] (ع اِ) به معنی غُشْیَة. (منتهی الارب ). پرده و پوشش . (آنندراج ). غطاء. غشاوة. (اقرب الموارد).