لغتنامه دهخدا
غفق . [ غ َ ] (ع مص ) برآمدن باد از کسی . (از منتهی الارب ). باد از کسی جستن .(آنندراج ): غفق الحمار غفقاً؛ خرجت منه ریح . (اقرب الموارد). || غفق به سوط؛ بسیار به تازیانه زدن کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). به تازیانه زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || غفق ابل ؛ هرساعت بر آ