غلاف کردنلغتنامه دهخداغلاف کردن . [ غ ُ / غ ِ / غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) یا در غلاف کردن . در غلاف گذاشتن . اغلاف . رجوع به غلاف و اغلاف شود : یک نفس آن تیغ برآر از غلاف چند غلافش کنی ای برخلاف .
غلاف کردنفرهنگ فارسی معین( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - در غلاف گذاشتن . 2 - در درگیری و جدال از حریف ترسیدن و کوتاه آمدن .
غلافلغتنامه دهخداغلاف . [ غ ُ / غ ِ / غ َ ] (ع اِ) پوشش . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنچه بدان چیزی را بپوشانند. الغشاءیغشی به الشی ٔ کغلاف القارورة و السیف و الکتاب ، یقال : «جرد السیف من غلافه ». (اقرب الموارد). لفافه و هرآن
غلاففرهنگ فارسی عمیدآنچه چیزی در آن جا بگیرد و پوشیده شود؛ پوشش؛ پوشینه؛ پوشش چیزی، مثل جلد کتاب و نیام شمشیر: ◻︎ یک نفس آن تیغ برآر از غلاف/ چند خلافش کنی ای برخلاف (نظامی۱: ۸۰).⟨ غلاف رفتن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] =⟨ غلاف کردن⟨ غلاف کردن: (مصدر متعدی)۱. در غلاف گذاشتن؛ در نیام کر
غلافلغتنامه دهخداغلاف . [ غ ُ / غ ِ / غ َ ] (ع اِ) پوشش . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنچه بدان چیزی را بپوشانند. الغشاءیغشی به الشی ٔ کغلاف القارورة و السیف و الکتاب ، یقال : «جرد السیف من غلافه ». (اقرب الموارد). لفافه و هرآن
غلاففرهنگ فارسی عمیدآنچه چیزی در آن جا بگیرد و پوشیده شود؛ پوشش؛ پوشینه؛ پوشش چیزی، مثل جلد کتاب و نیام شمشیر: ◻︎ یک نفس آن تیغ برآر از غلاف/ چند خلافش کنی ای برخلاف (نظامی۱: ۸۰).⟨ غلاف رفتن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] =⟨ غلاف کردن⟨ غلاف کردن: (مصدر متعدی)۱. در غلاف گذاشتن؛ در نیام کر
خوش غلافلغتنامه دهخداخوش غلاف . [ خوَش ْ / خُش ْ غ ِ ] (ص مرکب ) شمشیری که به اندک حرکت از نیام خود بخود بدرآید. (غیاث اللغات ) : مگو عاشق پس از مردن ز شوق درد یار افتدچو تیغ خوش غلاف از جوش بیرون از مزار افتد.<p class="author"
غلافلغتنامه دهخداغلاف . [ غ ُ / غ ِ / غ َ ] (ع اِ) پوشش . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). آنچه بدان چیزی را بپوشانند. الغشاءیغشی به الشی ٔ کغلاف القارورة و السیف و الکتاب ، یقال : «جرد السیف من غلافه ». (اقرب الموارد). لفافه و هرآن
اغلافلغتنامه دهخدااغلاف . [اِ ] (ع مص ) پوشش ساختن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). پوشش ساختن شیشه را: اغلظ القارورة؛ جعل لها غلافاً. (از اقرب الموارد). چیزی را بغلاف ساختن . (تاج المصادر بیهقی ). غلاف کردن . (المصادر زوزنی ). || در غلاف کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج
غلاففرهنگ فارسی عمیدآنچه چیزی در آن جا بگیرد و پوشیده شود؛ پوشش؛ پوشینه؛ پوشش چیزی، مثل جلد کتاب و نیام شمشیر: ◻︎ یک نفس آن تیغ برآر از غلاف/ چند خلافش کنی ای برخلاف (نظامی۱: ۸۰).⟨ غلاف رفتن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] =⟨ غلاف کردن⟨ غلاف کردن: (مصدر متعدی)۱. در غلاف گذاشتن؛ در نیام کر