غلطکنلغتنامه دهخداغلطکن . [ غ َ ل َ ک ُ] (نف مرکب ) غلطکار: مغلاط؛ بسیار غلطگوی و غلطکن . (منتهی الارب ). آنکه غلط و اشتباه کند و به خطا رود.
مغلاطلغتنامه دهخدامغلاط. [ م ِ ] (ع ص ) بسیار غلطگوی و غلطکن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار غلطگوی و کثیرالغلط. (ناظم الاطباء). بسیارغلط. (از اقرب الموارد).
غلط گویلغتنامه دهخداغلط گوی . [ غ َ ل َ ] (نف مرکب ) غلطگوینده . آنکه غلط و نادرست گوید: مغلاط؛ بسیار غلطگوی و غلطکن . (منتهی الارب ) : ای طبیبان غلطگوی چه گویم که شمانامبارک دم و ناسازدوائید همه .خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص <span class="hl"