فاروثیلغتنامه دهخدافاروثی . (اِخ ) عبدالرحمان بن حسین بن عبداﷲ بکری . فقیه متصوف ، از مردم دمشق و آشنا به فنون ادب بود و نظم او نیکوست . زندگانی او میان سالهای 711 و 776 هَ . ق . بود. (از اعلام زرکلی ج <span class="hl" dir="ltr
فاروتلغتنامه دهخدافاروت . (اِخ ) جایی میان بصره و بغداد در هشت فرسنگی نهرابان . رجوع به نزهةالقلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن ج 3 ص 171 شود.
فاروثلغتنامه دهخدافاروث .(اِخ ) قریه ای بزرگ بر کرانه ٔ دجله بین واسط و مدار،که بازاری دارد و مردم آن رافضی اند. (معجم البلدان ). گمان میرود همان فاروت باشد. رجوع به فاروت شود.
فارودلغتنامه دهخدافارود. (اِخ ) جایی در راه یزد و اصفهان که اکنون نام آن در فرهنگها و نقشه ها دیده نمیشود. رجوع به تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 157 شود.
فارضلغتنامه دهخدافارض . [ رِ ] (اِخ ) نوه ٔ یعقوب پیغامبر است . و داود نبی از نسل این فارض میباشد. رجوع به مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص 208 شود.
فارضلغتنامه دهخدافارض . [ رِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ نعیم بن حماد اعور. ساکن مصر بود و چون فرائض و مواریث را خوب میدانست ، فارض خوانده شد. (از سمعانی ).