فدویهلغتنامه دهخدافدویه . [ ف َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار، واقع در 198 هزارگزی باختر لار و جنوب رود قره آغاج .ناحیه ای است واقع در جلگه ، گرمسیر، مالاریائی که دارای 177 تن سکنه است . آب آن از چاه
فضوحلغتنامه دهخدافضوح . [ ف َ ] (ع ص ) رسوا. (منتهی الارب ). مفتضح . (از اقرب الموارد). شتم است مر عربان را. (منتهی الارب ): رجل فضوح ؛ ای مفتضح . (اقرب الموارد).
فضوحلغتنامه دهخدافضوح . [ ف ُ ] (ع مص ) رسوائی . (منتهی الارب ). آشکار کردن بدی کسی را. (از اقرب الموارد). فضاحت . فضیحت . فضیحة : کوهها را هست زین طوفان فضوح کو امانی ؟ جز که در کشتی نوح .مولوی .
فضاحیلغتنامه دهخدافضاحی . [ ف َض ْ ضا ] (حامص ) در تداول فارسی زبانان ، رسوایی . رسوا کردن دیگران . (یادداشت مؤلف ).