فراترازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت از، ماورایِ، پساز، بالایِ، آنسوتراز، آنطرفتراز، بالاتراز، برتراز، زیاده، بسی کاملاً در نهایت سلیقه خیلی [بزرگی]، بیشاز
فرطارسلغتنامه دهخدافرطارس . [ ] (اِخ ) نام بلادی است میان شنت یافب و جبل بشامخ . (از الحلل السندسیه ج 2 ص 64).
بهدورازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] بهدوراز، آنطرف، دردورتریننقطه آنسویِ، فراسوی، پشتِ، عقبِ، ماورای، فراتراز خارج ازدید، خارجازبرد، خارج میدان دورازدسترس، دور
فراترفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ماورا، دور ازدسترس، خارج از بُرد، فراتراز▼ بیش ازحد طولانی، آزگار، متمادی فزون، بیشازحد، فراوان، وافر، کامل، پُر مازاد، زائد، بازمانده، باقیمانده عالی، بیعیب پرزرقوبرق، مجلل افزاینده، بزرگ، عظیم