ابوعبدالغتنامه دهخداابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن موسی . رجوع به ابوعبداﷲ فرالاوی ... شود.
آهوفغندلغتنامه دهخداآهوفغند. [ ف َ غ َ ] (ص مرکب ) آهوجه : هم آهوفغند است و هم تیزتک هم آهسته خوی است و هم تیزگام .فرالاوی .
آهسته خویلغتنامه دهخداآهسته خوی . [ هَِ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) آرام : هم آهوفغند است و هم تیزتک هم آهسته خوی است و هم تیزگام .فرالاوی .
بی بالادلغتنامه دهخدابی بالاد. (ص مرکب ) بی جنیبت : من رهی پیر و سست پای شدم نتوان راه کرد بی بالاد. فرالاوی .رجوع به بالاد شود.
آهوفغندفرهنگ فارسی عمیدآنکه مانند آهو جستوخیز کند؛ آهوجه: ◻︎ هم آهوفغند است و هم تیزتک/ هم آهستهخوی است و هم تیزگام (فرالاوی: شاعران بیدیوان: ۴۱).