عدد فرّیتferrite number, F number, F Noواژههای مصوب فرهنگستانمقدار استانداردشده از حجم فاز فرّیت در فلز جوش آستنیتی
فرت فرتلغتنامه دهخدافرت فرت . [ ف ِ ف ِ ] (ق مرکب ) جَلد و شتاب . (آنندراج ). به شتاب و شتابان و به زودی . (ناظم الاطباء).
individualismدیکشنری انگلیسی به فارسیفردگرايي، فرد گرایی، اصول استقلال فردی، خصوصیات فردی، حالت انفرادی، تک روی، تک سازی، فرد پرستی، اصول ازادی فردی در سیاست و اقتصاد
فرديةدیکشنری عربی به فارسیاصول استقلا ل فردي , اصول ازادي فردي در سياست و اقتصاد , اعتقاد به اينکه حقيقت ازجوهر هاي منفردي تشکيل يافته است , خصوصيات فردي , حالت انفرادي , تک روي , فرد گرايي , فرديت , شخصيت , وجود فردي
فردلغتنامه دهخدافرد. [ ف َ ] (ع ص ) تنها. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). متفرد. (اقرب الموارد). منفرد و مجرد. (ناظم الاطباء) : لاجرم تن آسان وفرد می باشد و روزگار کرانه می کند. (تاریخ بیهقی ).جفت بدم دی شدم امروز فردوای به من از غم فردای من . <p class
فردلغتنامه دهخدافرد. [ ف ُ رُ ] (ع ص ) بی عدیل . (از منتهی الارب ). متفرد. (اقرب الموارد). سیف فرد؛ شمشیر باجوهر و بی عدیل . (منتهی الارب ).
فردلغتنامه دهخدافرد. [ ف َ ] (اِخ ) یکی از دو کوهی که آنها را فردان گویند و در دیار سلیم است به حجاز. (معجم البلدان ). موضعی است . (منتهی الارب ).
فردلغتنامه دهخدافرد. [ ف َ رِ / ف َ رَ ] (ع ص ) یکتا و یگانه . (از منتهی الارب ). واحد و در این معنی فَرْد، به سکون راء، جایز نیست . (از اقرب الموارد).- سیف فرد ؛ شمشیر باجوهر و بی عدیل . (منتهی الارب ).- شی ٔ
حجرالفردلغتنامه دهخداحجرالفرد. [ ح َ ج َ رُل ْ ف َ ] (اِخ ) از بنی کنده است . سمی بذلک لجوده . چه اهل یمن جواد را فرد نامند. (عقدالفرید چ محمد سعیدالعریان ج 3 ص 241).
حدیث فردلغتنامه دهخداحدیث فرد. [ ح َ ث ِ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از سیزده قسم حدیثهای صحیح و حسن است . رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و حدیث شود.
مفردلغتنامه دهخدامفرد. [ م ُ رَ ] (ع ص ) تنها. مجرد. (از ناظم الاطباء). تنها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون کار خود امروز در این خانه بسازم مفرد بروم خانه سپارم به تو فردا. ناصرخسرو.همه را بازداشت و برادران را از یکدیگر جدا کرد
فردلغتنامه دهخدافرد. [ ف َ ] (ع ص ) تنها. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). متفرد. (اقرب الموارد). منفرد و مجرد. (ناظم الاطباء) : لاجرم تن آسان وفرد می باشد و روزگار کرانه می کند. (تاریخ بیهقی ).جفت بدم دی شدم امروز فردوای به من از غم فردای من . <p class