فرزندشادلغتنامه دهخدافرزندشاد. [ ف َ زَ ] (اِمرکب ) مراقبه است که سر به جیب فروبردن درویشان صاحب حال باشد. (برهان ). برساخته ٔ دساتیر است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فرهنگ دساتیر ص 257 شود.
فرزنشادلغتنامه دهخدافرزنشاد. [ ف َ زَ ] (اِ مرکب ) مراقبه است که سر به جیب فروبردن و متفکر و متذکر بودن ویشه درونان یعنی صاف درونان صاحب حال و سالکان ذاکرصاحب کمال باشد. (آنندراج ). رجوع به فرزندشاد شود.