فرستندهلغتنامه دهخدافرستنده .[ ف ِ رِ ت َ دَ / دِ ] (نف ) آنکه میفرستد. (یادداشت به خط مؤلف ). باعث . (مهذب الاسماء). مرسل . که کسی یاچیزی را به جایی فرستد. مقابل فرستاده : که ایدر فرستنده ٔ تو که بودکه را خواستی زین دلیران بسود.
فرستندهفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه کسی یا چیزی را به جایی میفرستد: فرستندۀ نامه.۲. دستگاهی که امواج الکترومغناطیسی صوتی و تصویری را برای گیرندهها میفرستد.
فرستندهلغتنامه دهخدافرستنده .[ ف ِ رِ ت َ دَ / دِ ] (نف ) آنکه میفرستد. (یادداشت به خط مؤلف ). باعث . (مهذب الاسماء). مرسل . که کسی یاچیزی را به جایی فرستد. مقابل فرستاده : که ایدر فرستنده ٔ تو که بودکه را خواستی زین دلیران بسود.
فرستندهفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه کسی یا چیزی را به جایی میفرستد: فرستندۀ نامه.۲. دستگاهی که امواج الکترومغناطیسی صوتی و تصویری را برای گیرندهها میفرستد.
فرستندهلغتنامه دهخدافرستنده .[ ف ِ رِ ت َ دَ / دِ ] (نف ) آنکه میفرستد. (یادداشت به خط مؤلف ). باعث . (مهذب الاسماء). مرسل . که کسی یاچیزی را به جایی فرستد. مقابل فرستاده : که ایدر فرستنده ٔ تو که بودکه را خواستی زین دلیران بسود.
فرستندهفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه کسی یا چیزی را به جایی میفرستد: فرستندۀ نامه.۲. دستگاهی که امواج الکترومغناطیسی صوتی و تصویری را برای گیرندهها میفرستد.
دولت فرستندهsending state, home state, home governmentواژههای مصوب فرهنگستاندولتی که یک دیپلمات یا هیئت دیپلماتی را به کشور دیگری اعزام میدارد