فرقد سبخیلغتنامه دهخدافرقد سبخی . [ ف َ ق َ دِ س َ ] (اِخ ) نام یکی از زهاد. (ابن ندیم ). فرقدبن یعقوب السبخی ، مکنی به ابویعقوب . از بزرگان صوفیه است . و در بصره میزیسته . اقوال او در صفةالصفوة (ج 3 ص 195 و <span class="hl" dir="
فرقتلغتنامه دهخدافرقت . [ف ُ ق َ ] (ع اِمص ) فرقة. جدایی و مفارقت . (ناظم الاطباء). مقابل وصل . (یادداشت به خط مؤلف ) : کیست کز وصل تو ندارد سودکیست کش فرقت تو نگزاید؟ دقیقی .ز آرزوی بچه ٔ رز دل او خسته و ریش گفت کِم صبر نماند
فرقدلغتنامه دهخدافرقد. [ ف َ ق َ ] (اِخ ) ابن سلیمان . نام جد سوم ازهربن یحیی است که از معاصران یعقوب لیث بوده و در نزد خوارج حرمتی داشته و آنها را به یاری یعقوب ترغیب کرده است . رجوع به تاریخ سیستان ص 204، 269 و <span class=
فرقدلغتنامه دهخدافرقد. [ ف َ ق َ ] (اِخ ) ابونصر فرقدبن حجاج . محدث و تابعی است . (از یادداشتهای مؤلف ).
فرقدلغتنامه دهخدافرقد. [ ف َ ق َ ] (اِخ ) ابن سلیمان . نام جد سوم ازهربن یحیی است که از معاصران یعقوب لیث بوده و در نزد خوارج حرمتی داشته و آنها را به یاری یعقوب ترغیب کرده است . رجوع به تاریخ سیستان ص 204، 269 و <span class=
فرقدلغتنامه دهخدافرقد. [ ف َ ق َ ] (اِخ ) ابونصر فرقدبن حجاج . محدث و تابعی است . (از یادداشتهای مؤلف ).
فرقدلغتنامه دهخدافرقد. [ ف َ ق َ ] (اِخ ) ابن سلیمان . نام جد سوم ازهربن یحیی است که از معاصران یعقوب لیث بوده و در نزد خوارج حرمتی داشته و آنها را به یاری یعقوب ترغیب کرده است . رجوع به تاریخ سیستان ص 204، 269 و <span class=
فرقدلغتنامه دهخدافرقد. [ ف َ ق َ ] (اِخ ) ابونصر فرقدبن حجاج . محدث و تابعی است . (از یادداشتهای مؤلف ).